ارزش گذاری سهام (Stock Valuation) یکی از مهمترین مفاهیم در حوزهٔ مدیریت سرمایه و یکی از پیشنیازهای فعالیت حرفهای در بازار بورس است. یک مهارت حیاتی برای سرمایهگذاران و بورسبازان که با کمک آن، مسیرشان را در هزارتوی بازار پیدا میکنند و تصمیمات مالی آگاهانهتر و بهینهتری میگیرند.
آشنایی کافی با مِتدهای ارزش گذاری، در کنار سایر مهارتهای تحلیل بنیادی، شناسایی سهمهای خوشآتیه و روبه رشد را آسانتر کرده، سهمهای بدقلق و قیمتهای کاذب را آشکار میکند و با کاهش ریسکِ سرمایهگذاری، دارایی ارزشمند شما را، از تصمیمات ناپخته و اشتباه نجات میدهد. در این مقاله به بررسی ماهیت و اهداف ارزش گذاری سهام میپردازیم و به تعدادی از مرسومترین روشهای موجود اشاره خواهیم کرد.
فرایند ارزش گذاری سهام چیست؟
ارزش گذاری سهام، به فرایند تخمین ارزش تقریبی یک شرکت یا کسب و کار و به دنبالش، قیمتگذاری منصفانه و واقعبینانه برای سهام آن شرکت اشاره دارد. محاسبهای که با عوامل بیشماری از جمله اطلاعات بازار، عملکرد شرکت، میزان درآمد و سودآوری، وضعیت رقبا، اوضاع صنعت مورد نظر، وضعیت اقتصاد کشور و بسیاری معیارهای دیگر سر و کار دارد.
پیدایش بازار سهام و رواجِ واژهٔ بورس، به قرن دوازدهم میلادی در فرانسه برمیگردد. از آن دوران تا به امروز و همزمان با پیشرفت علم اقتصاد، محاسبات مالی و استراتژیهای مدیریت سرمایه هم پرشاخ و برگتر و پیچیدهتر شدهاند. فرایند ارزشگذاری سهام هم یکی از همین محاسبات چندلایه است که از یک طرف، ما را برای شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری آگاهتر کرده و از سوی دیگر، ما را با فوت و فن تحلیل بنیادی و ریاضیاتِ اقتصاد آشنا میکند.
در روند ارزش گذاری سهام با تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، به معیارهایی از جمله درآمد، سود، داراییها و بدهیهای شرکت، در کنار توجه به ریسک بازار و سایر عوامل اقتصادی و صنعتی توجه شده و آن اجرا میشود. از آنطرف، تحلیل تکنیکال هم به عنوان یک ابزار مکمل، در شناسایی الگوهای قیمتی و سطوح حساس و میزان رشد یا افول شرکتها، به کارمان میآید.
ارزش گذاری سهام با چه هدفی انجام میشود؟
در یک کلام، هدف از ارزش گذاری سهام، برآورد قیمت منصفانهٔ سهامِ شرکتهاست. یک پروسهٔ تحلیلی و محاسباتی که عصای دست سرمایهگذاران و بورسبازان است. اما اجازه بدهید کمی وارد جزئیات شده و ببینیم این پروسهٔ بهظاهر پیچیده و چندلایه، چه فوایدی دارد و چرا به دردسرهایش میارزد.
تعیین ارزش کلی شرکت
در تخمین ارزشِ کلی یک شرکت یا کسب و کار، ارزش گذاری سهام، جزو عوامل تعیینکننده است. چون بخش قابل توجهی از برآورد ارزش یک کسب و کار یا کمپانی، وابسته به ارزش سهامش است. اما چرا گفتیم بخش قابل توجه؟ به این خاطر که تعیین ارزش کلی یک شرکت، علاوه بر ارزش سهام، از آیتمهای دیگری مثل داراییها، بدهیها، سرمایهگذاریها، میزان سودآوری، گردش مالی و عوامل دیگر هم نشأت میگیرد.
ارزیابی عملکرد و سلامت مالی یک کسبوکار
محاسبهٔ ارزش سهام، یک شاخص کلیدی برای ارزیابی عملکرد یک کسب و کار است. چرا که اوضاع یک شرکت در بازار سهام، با سلامت امروز آن کسب و کار و چشمانداز آیندهاش، ارتباط مستقیم دارد و چراغ سبزیست که سرمایهگذاران محافظهکار و سختگیر را به رشد ارزش سهامشان امیدوار میکند.
تحلیل صنعت مورد نظر و شناسایی صنایع پربازده
مزایای ارزش گذاری سهام، فقط به برآورد اوضاع یک شرکتِ خاص محدود نمیشود. در واقع، اکثر محاسبات و دادههای بهکار رفته در این فرایند، به سایر شرکتهای فعال در آن صنعت قابل تعمیمند. مجموعهٔ این دادهها، سرمایهگذاران را با یک ذرهبین پیشرفته مجهز میکند، تا بازیگران اصلیِ آن صنعت را بشناسند، صنایع روبه رشد و آیندهدار را تحت نظر بگیرند و سرمایهٔ خود را، از صنایع روبه افول، راکد و کمبازده دور نگه دارند.
تحلیل وضعیت اقتصادی کشور
ارزشگذاری سهام - خصوصاً سهامِ شرکتهای بزرگ و دانهدرشت - معیار مناسبی برای ارزیابی وضعیت اقتصادی یک کشور است و چشمانداز واضحتری برای سرمایهگذاری فراهم میآورد. سرمایهگذاران با توجه به تغییرات ارزش سهام و سایر شاخصهای اقتصادی، دست به تحلیل بنیادی میزنند و استراتژیهای خود را تطبیق میدهند و از روندهای کاذب و حبابهای بازار سرمایه، جان سالم بهدر میبرند.
شرکتهای نوپا، استارتاپها و فرصتهای بکر
ارزش گذاری سهام، یک پروسهٔ تحلیلی و محاسباتی است که مزایایش محدود به شرکتهای فعال در بازار بورس نمیشود. بلکه برای آنالیز شرکتهای نوپا، استارتاپها، شرکتهای خارج از بورس، یا شرکتهای در آستانهٔ عرضه اولیه یا به اصطلاح IPO هم به کار خواهد آمد.
پرداخت حقوق و مزایای پرسنل
یکی از سیاستهای تشویقی و مزایایی که توسط برخی شرکتها اجرا میشود، سهیم کردن افراد در مالکیت شرکت و اعطای سهام به کارکنان و پرسنل است. سیاستِ جالبی که حس وفاداری کارکنان را قلقک داده و عملکردشان را بهبود میبخشد. بدین ترتیب، تخمین دقیق و منصفانهٔ ارزش سهام، برای پرداخت بخشی از حقوق و مزایای کارکنان به صورت سهام ضروری است.
سر و سامان دادن به تحولات سازمانی
خرید استارتاپها و شرکتهای نوپا توسط کمپانیها و هلدینگهای بزرگتر، یا سایر تحولات سازمانی مثل ادغام یا تجزیهٔ شرکتها، همگی در یک نکته مشترک هستند و آن پیچیدگیها و دردسرهای مالی و حقوقی است! ارزش گذاری سهام میتواند بخش مالی قضیه را حل و فصل کند و به عنوان یک ابزار کارامد، تکلیف بسیاری از اعداد و ارقام را روشن نماید.
بهبود عملکرد مدیریتی
ارزش گذاری سهام علاوه بر سهامداران، برای مدیران و تصمیمگیرندگان شرکتها هم حیاتی است. دادههای مهمی مثل ارزش واقعی سهام و سایر دادههایی که در فرایند ارزشگذاری سهام تولید میشوند، حکم فانوسی را دارند که مسیرِ بهبود عملکرد شرکت و تدوین استراتژیهای بهتر را روشن میکنند.
روشهای ارزش گذاری سهام شرکتها
ارزش گذاری سهام شرکتها به روشهای مختلفی انجام میشود که هرکدام نقاط قوت و کارایی خاص خودشان را دارند و در سناریوها و شرایط مختلف، کارایی بهتری نشان میدهند. دو رویکرد کلی در ارزشگذاری سهام که در واقع، مادرِ سایر روشها محسوب میشوند عبارتند از:
- ارزش گذاری مطلق
- ارزش گذاری نسبی
ارزش گذاری مطلق
در روش مطلق (Absolute)، پروسهٔ ارزش گذاری سهام بر اساس اطلاعات مالی و داراییهای شرکت و در کل با تحلیل بنیادی کسب و کار مورد نظر انجام میگیرد. در این شیوه، تمرکزمان را روی خود بیزنس قرار میدهیم و شرایطش را مستقل از اوضاع بازار و رقبا میسنجیم. متغیرهایی مثل ارزش داراییها، گردش مالی، درآمد فصلی، درآمد سالیانه (یا هر بازهٔ زمانی دلخواه)، نرخ سود سهام، نرخ رشد بیزنس و بهطور کلی اطلاعات فاندامنتال شرکت، مبنای این روشِ ارزشگذاری هستند.
سه مدل مرسوم در ارزش گذاری سهام به صورت مطلق، عبارتند از:
- مدل تنزیل سود سهام (Dividend Discount Model)
- مدل رشد گُردن (Gordon Growth Model)
- مدل تنزیل جریان نقدینگی (Discount Cash Flow Model)
ارزش گذاری نسبی
در ارزش گذاری نسبی (Relative)، وضعیت شرکت مورد نظر را در قیاس با رقبا و سایر شرکتهای فعال در آن صنعت میسنجیم. یعنی ابتدا تعدادی از شرکتهای مشابه را شناسایی میکنیم، نسبتها و پارامترهای مالی مهمشان - مثل میزان فروش و درآمد و غیره - را در میآوریم، و سپس این دادهها را با شرکت مورد نظرمان قیاس کرده و اعداد و ارقام مربوطه را بر اساس دادههای شرکت محاسبه میکنیم.
یکی از مرسومترین مدلهای ارزش گذاری سهام به صورت نسبی عبارتست از:
- تحلیل مقایسهای (Comparable Analysis)
مدل تنزیل سود سهام یا DDM
مدل تنزیل سود سهام (DDM) یکی از مدلهای مرسوم در تعیین ارزشِ مطلق سهام است. در این روش، محاسبهٔ ارزش واقعی سهم، بر اساس سود سهام پرداختی به سهامداران محاسبه میشود. کارشناسان اقتصادی بر این باورند که سود سهام، معیار جریان نقدینگی یا Cash Flow واقعی یک شرکت است که به سهامداران پرداخت میشود. بنابراین محاسبهٔ ارزش فعلی سودهایی که قرار است در آینده به سهامداران پرداخت شود، نشانگر مناسبی برای ارزش واقعی هر سهم خواهد بود.
محاسبه ارزش سهام با روش DDM:
فرض کنید قصد داریم سهام شرکت ABC را با استفاده از روش DDM ارزش گذاری کنیم. شرکت ABC سالیانه ۲ دلار به صورت سود سهام به سهامدارانش پرداخت میکند. همچنین، فرض کنید نرخ بازده این سرمایهگذاری برابر با ۱۰ درصد باشد. از آنطرف نرخ رشد سود سهام این شرکت برابر با ۴ درصد است. اجازه بدید برای سهولت کار پیشفرضها را یکبار دیگر مرور کنیم:
- سود سالیانه برابر با ۲ دلار
- بازده سرمایهگذاری برابر با ۱۰ درصد
- نرخ رشد پایدار سود سهام برابر با ۴ درصد
حالا با دادههای بالا و استفاده از مدل DDM، میخواهیم ارزش هر سهم را حساب کنیم. در قدم اول، باید سود سهامی که قرار است در آینده پرداخت شود، با کمک فرمول زیر محاسبه کنیم:
D1 = D0 × (1 + g)
در این فرمول، D1 سود سهام در سال آینده، D0 سود سهام در سال جاری و g نرخ رشد سود سهام است. با توجه به فرضیات قبلی، سود سهام شرکت ABC در سال آینده به صورت زیر محاسبه میشود:
D1 = 2 × (1 + 0.04) = 2.08
حالا با استفاده از فرمول زیر، ارزش فعلی هر سهم را محاسبه میکنیم:
V0 = D1 / (r - g)
در این فرمول، V0 ارزش فعلی سهم، D1 سود سهام در سال آینده، r نرخ بازده مورد نظر سرمایهگذار و g نرخ رشد سود سهامی پایدار است. با توجه به فرضیاتی که در بالا برای شرکت ABC قرار در نظر گرفتیم، ارزش فعلی سهم شرکت ABC با استفاده از روش DDM به صورت زیر محاسبه میشود:
V0 = 2.08 / (0.10 - 0.04) = 34.67
مدل رشد گُردُن یا GGM
روش رشد گردن (GGM) یکی دیگر از روشهای ارزشگذاری مطلق سهام و زیرمجموعهٔ روش DDM است. در این مدل فرض میشود که سود سهام شرکت - بر خلاف مثال قبلی که سود سهام متغیر بود - دارای یک نرخ ثابت و قابل پیشبینی است. با توجه به این فرض، ارزش حاضر سهم با استفاده از فرمول زیر محاسبه میشود:
V0 = D1 / (r - g)
در این فرمول، V0 ارزش حاضر سهم، D1 سود سهامی در سال آینده، r نرخ بازده مورد نظر سرمایهگذار و g نرخ رشد سود سهامی پایدار.
به عنوان مثال، فرض کنید شرکت XYZ هر ساله به اندازه 4 دلار سود سهامی پرداخت میکند، و نرخ رشد سود سهامی پایدار این شرکت 5 درصد است. همچنین، فرض کنید نرخ بازده مورد نظر برای سرمایهگذار برابر 10 درصد باشد. با استفاده از فرمول GGM، ارزش فعلی سهم شرکت XYZ قابل محاسبه است:
V0 = 4 / (0.10 - 0.05) = 80
بنابراین، با فرض اینکه شرکت XYZ سود سهام را با نرخ رشد پایدار 5 درصد پرداخت میکند، ارزش فعلی سهم آن مساوی با 80 دلار است.
نکته:
روش DDM برای شرکتهای بزرگی که سود سهام را با یک نرخ ثابت و پایدار پرداخت میکنند، مناسبتر است. غیر از این حالت، سرمایهگذاران از روش دیگری به اسم مدل رشد گردن یا GGM استفاده میکنند. در این مدل فرض بر این است که نرخ رشد سود سهام قابل پیشبینی است. این روش، پیچیدگی پرداخت سود سهام متغیر را ندارد.
مدل تنزیل جریان نقدینگی (DCF)
در شرایطی که شرکت مورد ارزیابی، به سهامدارانش سود سهام پرداخت نمیکند یا پرداخت سودش الگوی مشخصی ندارد، سرمایهگذاران از مدل تنزیل جریان نقدینگی یا DCF استفاده میکنند. این مدل همانطور که از اسمش پیداست، با نرخ سود سهام کاری ندارد و سر و کارش با محاسبهٔ Cash Flow یا ارزش فعلی نقدینگیِ شرکت در آینده است. بعد از محاسبهٔ این نقدینگی، عملیات تنزیل و انطباق قیمت هر سهم با شرایط فعلی انجام میگیرد و ارزش سهام فعلی شرکت تخمین زده میشود. این روش از پیچیدگی فنی و محاسباتی بیشتری نسبت به سایر روشها برخوردار است.
روش تحلیل مقایسهای (Comparative Analysis)
روش تحلیل مقایسهای، یکی از روشهای نسبی است و جزو سادهترین روشهای در ارزش گذاری سهام به شمار میرود. سرمایهگذاران و تحلیلگران در این روش، تخمین ارزش ذاتی سهام را بر اساس اطلاعات فاندامنتال شرکت محاسبه نمیکنند. بلکه دادههای در دسترس از سایر کمپانیهای مشابه را استخراج کرده و با استفاده از ضرایب محاسباتی، به ارزش گذاری سهام شرکت مورد نظر میپردازند. یکی از این ضرایب، یا دقیقتر بگوییم رایجترین نمونهٔ این ضرایب کاربردی، نسبت قیمت به درآمد یا P/E است.
ارزشگذاری سهام بر اساس سودآوری شرکت
نسبت قیمت به سود ناشی از هر سهم (Price to Earnings) یکی از ضرایب و معیارهای مهم در محاسبات ارزشگذاری سهام به شیوهٔ نسبی است و به طور مخفف با عبارت P/E شناخته میشود. مثلاً اگر قیمت هر سهم ۵۰ دلار و سود ماهیانهٔ آن ۲ دلار باشد، نرخ P/E ماهیانهٔ این شرکت، حاصل تقسیم ۵۰ بر ۲ و معادل ۲۵ است. این بدین معناست که سرمایهگذار، به ازای هر یک دلار سود از این سهام، باید معادل ۲۵ برابرش را هزینه کرده باشد.
مقدار بالای P/E از یک طرف نشانهٔ امیدواری سرمایهگذاران به پتانسیل و احتمال رشد چشمگیر شرکت است. از طرف دیگر میتواند نشانهٔ حباب و قیمت بیش از حد سهام باشد. حالا اگر نسبت P/E برای یک شرکت کمتر از میانگین صنعت باشد، میتوان
سهم شرکت ارزش مناسبی دارد و در صورتی که این نسبت بیشتر از میانگین صنعت باشد، ممکن است قیمت سهم بیش از ارزش واقعی آن باشد. با این حال، نباید فقط به P/E ratio توجه کرد و باید به عوامل دیگری مانند رشد سودآوری و موقعیت شرکت در صنعت نیز توجه کرد تا ارزش واقعی سهم شرکت بهتر ارزیابی شود.
جمعبندی
برای ارزشگذاری سهام متدها و راهکارهای متعددی وجود دارد که هرکدام نقاط ضعف و قدرت خاص خود را دارند. برخی از این روشها، ارزش ذاتی شرکت را بر اساس وضعیت مالیاش میسنجند و برخی دیگر، در فرایند ارزشگذاری، از مقایسهٔ شرکت با سایر کسب و کارهای مشابه استفاده میکنند.
شرکتهایی که سود سهام متغیری دارند، میتوانند از روش DDM و آنهایی که سود سهام مشخص و ثابتی میپردازند، از روش GGM استفاده کنند. از آنجایی که پرداخت سود سهام، درصد کمی از شرکتهای فعال در بازار بورس را شامل میشود، استفاده از روشهای نسبی و تحلیل مقایسهای، بهترین راهکار برای تعیین ارزش سهام است.
ارزش گذاری سهام از یک سو، یک پروسهٔ کاملاً فنی، تحلیلی و ریاضیاتی، و از سوی دیگر، یک هنرِ تجربی و آمیخته به شمِ اقتصادی است. پروسهای که میتواند با حجم بالای اطلاعات و تعدد متغیرهای تاثیرگذار، حتی سرمایهگذاران حرفهای و نیمهحرفهای را هم به سرگیجه بیندازد! اما در ورای دریای بیپایانِ دادهها و متغیرها و مفاهیم اقتصادی، یک دیدِ عمیق و یک مهارت فوقالعاده حیاتی نهفته است، که ارزش آموختن را دارد و توانایی افراد را در سرمایهگذاری و مدیریت سرمایه، به سطحی بهمراتب بالاتر ارتقا خواهد داد.