با مدتی مطالعه و فعالیت در بازارهای مالی، بعید نیست که با عبارت روانشناسی معاملهگری یا روانشناسی ترید برخورد کنیم. مفهومی که لزوم درک و آموزش آن، نه تنها دست کمی از فراگیری تحلیل تکنیکال و فاندامنتال ندارد، بلکه از بسیاری جهات، از اهمیت بهمراتب بیشتری برخوردار است. این مبحث به محتوای ذهنی تریدرها میپردازد و آنها را برای فعالیت حرفهای و طولانیمدت آبدیده میکند.
فراموش نکنیم که اکثریت قریب به اتفاق تریدرها، در بازارهای مالی ضرر میکنند و سودآوری مستمر و قابل توجه، فقط از آنِ درصد محدودی از آنهاست. چرا که تریدرها بیش از آنکه از بازار شکست بخورند، به تصمیمات ناپخته و بینظمی ذهنی خودشان میبازند. در این مطلب به معرفی نکات و اصطلاحات کلیدی روانشناسی معاملهگری میپردازیم تا با درک و رعایت آنها، هرج و مرج بازار را در ذهن و عملکرد خود به نظم درآورده، مدیریت سرمایه و ریسک را جدی بگیریم و بازدهی معاملاتمان را چندبرابر افزایش دهیم.
ماهیت روانشناسی معامله گری چیست؟
ترس و طمع، دو نیروی بنیادی و محرک بازارهای مالی هستند و بدون استثنا روی تمام معاملهگران و تریدرها تأثیر میگذارند. فرقی هم نمیکند که این مسیر را با سرمایهگذاری در بازار فارکس آغاز کرده باشید یا در بازار بورس یا کریپتو مشغول باشید. طمع باعث بزرگنمایی فرصتهای معاملاتی و تصمیمات بیمهابا و ضررهای هنگفت میشود. از آنطرف ترس جلوی بهرهبرداری از فرصتهای مطلوب و سودهای مطلوب و بالقوه را میگیرد.
اینها درکنار احساساتی مثل خشم، استرس، خستگی و تصمیمات هیجانی، بخش جداییناپذیری از زندگی تریدرها هستند و اگر مهار نشوند، پیامدهای جبرانناپذیری دارند و شانس درآمدزایی و رسیدن به لیگ تریدرهای حرفهای را از ما میگیرند! روانشناسی معاملهگری، چیزی نیست به جز یک سری اصول عملی و نکات کاربردی، در جهت مهار همین نیروها و احساسات. اصولی که معاملهگران را دربرابر بینظمی و غیرمنتظرگی بازار آماده کرده و تصمیمات و معاملاتشان را از بند احساسات و هیجانات کاذب رها میکنند.
نظم ذهن در برابر هرج و مرج بازار!
بدون شک نظم و دیسپیلین یک معاملهگر، مهمترین عامل موفقیتش است و خودش را در قالب تدوین و رعایت استراتژیهای معاملاتی بروز میدهد. یعنی قبل از ورود به معامله، اهداف (حد سود و ضرر) مشخصی داشته و بعد از ورود به معامله، آنرا بهحال خودش بگذاریم و درگیر استرس و وسوسهٔ دستکاریِ آن نباشیم. بارها گفتهایم که در بازارهای مالی هیچ چیزی حتمی و مطلق نیست، اما اگر فقط یک حقیقت مطلق و صددرصدی در معاملهگری وجود داشته باشد اینست که: بدون داشتن برنامهریزی و استراتژی معاملاتی، هرگز به سودآوری نخواهید رسید!
پس هرچه سریعتر عادت کنیم که تکتک تصمیمات روی حساب و کتاب از پیش تعیینشده باشد و در قدمهای اول که هنوز یک تریدر حرفهای نیستیم، به دنبال روشهای پیچیده و چندلایه نگردیم! چون حتی سادهترین استراتژیها در کنار رعایت نظم و مدیریت سرمایه (Money Management) از روشهای پیشرفته بهتر عمل میکنند و در ضمن، بسیاری از تریدرهای کارکشته، سیستم معاملاتی عجیب و غریب و چندان پیچیدهای ندارند!
لطفا احساسات خود را خاموش کنید!
معاملات احساسی و هیجانی، بدترین و ضرردهترین نوع معاملات هستند. یک تریدر موفق باید کاملاً به احساساتش مسلط باشد و به هیچ ترید خاصی وابستگی عاطفی پیدا نکند! یعنی مثلاً فرض کنید در بازار فارکس، روی جفت ارز GBP/USD حسابی تمرکز کردیم و به یک تحلیل قرص و محکم رسیدهایم. اما همه چیز دقیقاً عکس پیشبینی و تحلیل ما پیش میرود و ضرر میکنیم! اینجاست که به هیچ عنوان نباید عصبانی شویم و بهتر است که خیلی منطقی و خونسردانه به ماجرا نگاه کنیم.
متاسفانه عدهٔ زیادی از تریدرها بعد از چند ترید منفی و ناموفق، دچار احساس شکست میشوند. بعد وارد فاز جبران شده و اصرار میکنند که حتما از آن جفتارز بهسود برسند و روی بازار را کم کنند! روانشناسی ترید به ما گوشزد میکند که چنین چیزی عاقبت خوبی ندارد و بازار نه تنها هیچ اهمیتی به احساسات ما نمیدهد، بلکه بابت رفتارهای احساسی، حسابی تنبیهمان میکند!
بازار با تریدرهای عجول خوب تا نمیکند!
بسیاری از تریدرهای تازهکار، فریب زرق و برق و سودهای کلان و خاصیت معامله با اهرم را میخورند و دوست دارند هرچه سریعتر بارشان را ببندند! غافل از اینکه معاملهگری، دوی استقامت است و نه سرعت! یک تریدر کارکشته صبر و شکیبایی بالایی دارد و بهخوبی میداند که ضرر کردن جزوی از قوانین بازی است. یعنی قرار نیست همیشه سود کنیم و قرار نیست موقعیتهای معاملهگری همیشه برایمان فراهم باشند.
بر اساس روانشناسی معاملهگری، باید تا آخرین لحظه به استراتژی خود وفادار بمانیم و اگر لازم دیدیدم، فقط و فقط روی اکانت دمو، تغییرات و ایدههای جدیدمان را امتحان کنیم. یعنی شما مجبور نیستید یک استراتژی ضعیف را دنبال کنید و همیشه امکان ارتقا وجود دارد.
مدیریت استرس مهمتر از مدیریت سرمایه!
یکی مهمترین جنبههای روانشناسی معاملهگری، موضوع تنش و استرس است. اینکه یاد بگیریم به تحلیلها و تصمیماتمان اطمینان کنیم و با مدیریت ریسک و تعیین نقطهٔ ورود و خروج و گذاشتن حد سود و ضرر، خودمان را از نگرانی و اضطراب بیهوده نجات بدهیم. باید متوجه باشیم که معامله در بازارهای مالی مثل فارکس و کریپتو، خصوصاً با امکان مارجین تریدینگ یا معامله با اهرم (Leverage) فعالیتی استرسزاست و میتواند ضررهای سنگینی در پی داشته باشد.
بنابراین اگر قرار است معاملهگری را به عنوان یک فعالیت جدی و ادامهدار مد نظر بگیریم، باید حفظ خونسردی و مدیریت استرس را هم به اندازهٔ مدیریت سرمایه در اولویت قرار دهیم. خوشبختانه با پایبندی به یک استراتژی معاملاتی واضح و مشخص، هم میتوان جلوی ضررهای سنگین را گرفت و هم نیازی به دائما چشمدوختن به نمودار نداشت. بعضی از تریدرها، بعد از ورود به یک معامله، با نگرانی مسیر حرکت قیمت را دنبال میکنند. درست مثل اینکه چشمان خیره و نگران آنها تأثیری در بازار خواهد داشت!
اعتماد به نفس در حدِ تعادل!
همواره به ذات غیرقابل پیشبینی و غافلگیرکنندهٔ بازارهای مالی اشاره کرده و همیشه دورهها و وبینارهای بیتکورس تأکید میکنیم که در مورد بازار هیچ چیز مطلقی وجود ندارد. بنابراین هیچ تضمینی نیست که تحلیلها و محاسبات موشکافانهٔ ما، درست از آب در بیایند. پس مهم است که با چند بار سود، دچار اعتماد بهنفس کاذب نشویم و در مواجه با چند مورد ضرر، اعتمادمان را به روش و قضاوتمان از دست ندهیم. باید درک کنیم که این فراز و نشیبها طبیعت معاملهگری هستند و نباید براحتی از نظم و استراتژی معاملاتی خود فاصله بگیریم یا از این شاخه به آن شاخه بپریم.
مثلاً ممکن است با چند اتفاق مثبت احساس کنیم روی دور شانس هستیم و قرار است اکثر تحلیلهایمان درست از آب در بیایند. طبق اصول روانشناسی معاملهگری، این یک تصور خطرناک تلقی میشود. چون خیلی نامحسوس وارد محاسبتان شده و باعث میشود بیگدار به آب بزنیم. در نقطهٔ مقابلش هم اگر زیادی به تصمیمات خود نامطمئن و بیاعتماد باشیم، باز هم به نتیجهٔ خوبی نخواهیم رسید و از فرصتهای موجود استفادهٔ درستی نخواهیم کرد.
ریسکپذیری تریدرها با هم یکسان نیست!
برخی از تریدرها با ریسکهای بزرگتر کار میکنند و تجربهٔ بیشتری برای حفظ خونسردی و کنار آمدن با ضررهای درشت دارند. عدهای هم استراتژی معاملاتی خود را بر مبنای کمترین ریسک ممکن میبندند و ترجیح میدهند در کنار سود کمتر، ضرر کمتری هم متحمل شوند. تمام تریدرها جایی در بینابین این طیف قرار میگیرند و هرکدام از آنها ساز و کار و ترجیحات خاص خودشان را دارند.
نکته اینجاست که قرار نیست تریدرهای تازهکار از همان ابتدای کار با میزان ریسکپذیری خود آشنا باشند. یعنی بهتر است در ابتدای مسیر محتاطانه پیش بروند تا در حین کسب تجربه و تدوین یک استراتژی معاملاتی پربازده، بهمرور به عدد و رقم ریسکپذیری خودشان پی ببرند. بنابراین توصیه میکنیم که هیچوقت تحت تأثیر دوستان و اطرافیان تریدر خود نباشید و میزان ریسکپذیری دیگران را مبنا نگیرید.
استراحت کافی را فراموش نکنید!
نشستن پای ترید با بیخوابی، بیحوصلگی یا خستگی ذهنی، یکی از بدترین اشتباهات تریدرهای تازهکار و حتی حرفهای است. خستگی ذهنی، کیفیت تصمیماتمان را بهشدت تحت شعاع قرار داده و مستقیما روی بازدهی معاملاتمان اثر میگذارد. مثلاً در بازار پرتلاطمی مثل فارکس، معاملات انتقامی (Revenge Trading) یکی از شایعترین مصیبتهاییست که دامن تریدرها را میگیرد. بدین ترتیب که با ذهن خسته و ناکارامد با بازار گلاویز میشوند و پشت هم ضرر میکنند. بعد از روی عصبانیت به دنبال جبران مافات میروند تا حقشان را از بازار بگیرند! غافل از اینکه ادامهٔ این روند، هیچ نتیجهای جز مارجین کال نخواهد داشت!
نکته:
مارجین کال (Margin Call) زمانی رخ میدهد که ضرر شما در بروکر به حد خطرناکی میرسد و سرمایهٔ شما دیگر تحمل ضرر بیشتر را ندارد. در این شرایط دو حالت پیش میآید یا بهکل سرمایهٔ خود را از دست میدهید یا شرکت بروکر به شما هشدار میدهد که هرچه سریعتر اندوختهٔ حسابتان را افزایش بدهید.
روانشناسی معاملهگری و رایجترین اشتباه تریدرها!
باز کردن معامله بر اساس غریزه یا حس ششم، یکی از مرسومترین اشتباهاتیست که تریدرها بطور دائم مرتکب میشوند! یعنی به جای رعایت یک استراتژی مشخص، بر اساس کشف و شهودشان یک تصمیم تصادفی و نسنجیده میگیرند و در ادامه سعی میکنند با کلی خط و ابزار و اندیکاتور و استدلال، درستی آنرا توجیه کنند.
ما نمیگوییم که داشتن شَم معاملهگری چیز بدی است اما بازاری که با آن طرف هستیم، خطرناکتر و چموشتر از این حرفهاست که بخواهیم به غریزه و الهامات درونی اتکا کنیم و هر وقت دلمان خواست از استراتژی و قواعدمان فاصله بگیریم!
منشأ این تصمیمات نامنظم و هیجانی، هم از کمبود اطلاعات کافی و هم ترس از دست دادن یک موقعیت طلایی آب میخورد. ترسی که در نهایت منجر به عجله میشود. عجله برای ورود به یک معامله نهچندان حسابشده، و یا عجله برای بستن یک معاملهای که میتواند با کمی صبر، سود بهتری عایدمان کند.
خوشبختانه راه مقابله با این چرخهٔ باطل کاملاً سرراست است: مقاومت در برابر وسوسهٔ تریدهای هیجانی و تصمیمات غریزی و داشتن نظم و دیسیپلین در رعایت یک استراتژی معاملاتی مشخص و تمرینشده. یعنی سعی کنیم تکتک تریدهایی که باز میکنیم، با اصول و قواعد از پیش تعیینشدهٔ ما همخوانی داشته باشند.
به استراتژی معاملاتی خود خیانت نکنید تا بازار شما را تنبیه نکند!
مثلاً فرض کنید استراتژی شخصی ما شامل استفاده از سطوح حمایت و مقاومت و همچنین کار با خط روند (Trend Line) در کنار استفاده از اندیکاتور RSI است. روال درست اینست که ما این روشها را قبلا امتحان کرده و از آنها جواب گرفتهایم. چون غیر از این به این معناست که عملاً استراتژی معاملاتی مشخصی نداریم.
یعنی باید در اکانت دمویی (Demo Account) که در یک از صرافیهای معتبر ساختیم و با یکی از پلتفرمهای رایج مثل متاتریدر (MetaTrader) یا تریدینگ ویو (Trading View) حسابی تمرین داشتیم و به یک یا چند روش مشخص رسیدهایم که در چند حالت مختلف بازار قابل استفادهاند. حالا وارد اکانت واقعی (Real Account) خود میشویم و فقط و فقط طبق این روشها عمل میکنیم.
چرا که اکانت واقعی ما جای آزمون و خطا نیست! جای پیادهکردن تمام چیزهاییست که از آنها سردرمیآوریم و قلقشان دستمان است. در ضمن، اگر استراتژی معاملاتی شما بهطور واضح و شفاف، حد سود (Take Profit) و حد ضرر (Stop Loss) را مشخص نمیکند، بهتر است که فراموشش کنید یا آنرا ارتقا بدهید! چون براساس اصول روانشناسی ترید، معامله بدون تعیین حد سود و ضرر کاملاً اشتباه است و شک نکنید که در درازمدت به ضررتان تمام میشود.
روانشناسی معاملهگری و راز یک تریدر موفق
اولین و مهمترین راز موفقیت به عنوان یک تریدر اینست یک هیچ رمز و راز خاصی در کار نیست! تنها چیزی که یک تریدر را در مدار درست قرار میدهد و سودآوری - یا لااقل عدم ورشکستگی - او را در بلندمدت تضمین میکند، نظم و دیسیپلین و داشتن ذهنیات و عادات درست است. چیزهایی که بسیاری از معاملهگران بازارهای مالی به بهایی سنگین و بعد از گذشتا یک زمان طولانی بدست میآورند. خبر خوب اینست که ما مجبور به تکرار اشتباهات دیگران نیستیم و میتوانیم از همین قدمهای اول، یک تریدر منظم و ساختارمند باشیم.
از کجا شروع کنیم؟
یکی از راههای دستیابی به عادات و ذهنیات یک تریدر موفق و حرفهای، تمرین دائم با اکانت دمو و ارتقای مستمر روشها و تکنیکهای معاملهگری است. کاری که حتی تریدرهای حرفهای و کارکشته هم انجام میدهند و دائما در حال بهبود استراتژیهای معاملاتی خود هستند. با این راهکار علاوه بر تست استراتژیها، تجربهٔ ما در استفاده از ابزارها، روشها و اندیکاتورها بیشتر میشود و به نرمافزار یا پلتفرمی که قرار است با آن ترید کنیم - بسته به اینکه صرافی شما کدام یک را توصیه کرده - مسلط میشویم. در همین حین یاد میگیریم که به احساسات و هیجاناتمان آگاه شویم و اشتباهاتمان را در محیطی کاملاً بدون ریسک و بدون ضررهای واقعی مرتکب شویم.
روانشناسی معاملهگری و شناسایی تلههای ذهنی!
در اینکه ذهنِ آدمیزاد یکی از قویترین و تکاملیافتهترین ابزارها و پردازندههای روی زمین است هیچ شکی نیست. اما همین اَبَرماشینِ زنده و قدرتمند، میتواند در شرایط مختلف، در چالههای ذهنی گرفتار شود و به دامِ انواع و اقسام تعصب شناختی و ادراکی بیفتد. پس اجازه بدهید به یکی از موضوعات جالبِ روانشناسی معاملهگری بپردازیم و با تعدادی از مرسومترین تلههای ذهنی که بر عملکرد معاملهگران و تریدرها تأثیر میگذارند آشنا شویم.
تلهٔ قمارباز
یکی از عادات ذهن انسان برقراری ارتباط بین اتفاقات کاملاً تصادفی است. فرض کنید در یک بازی فکری که با تاس سر و کار دارد به دنبال رقم ۶ هستیم و بعد از چندبار ریختن هنوز به آن نرسیدهایم. اینجاست که تلهٔ قمارباز به ذهن ما القا میشود و فکر میکنیم در دفعات بعدی، احتمال آوردن ۶ بیشتر است.
در حالیکه در واقعیت، مستقل از اینکه تاس اول باشد یا تاس هزارم، احتمال آوردن ۶ همیشه مساوی با یکششم و چیزی در حدود ۱۶ درصد است و قرار نیست به مرور اضافه شود! عکس این ماجرا هم صادق است. یعنی اگر فرض کنیم روی دور شانس هستیم و با سه بار ریختن تاس، سه مرتبه ۶ آورده باشیم، دلیل نمیشود که احتمال ۶ آمدن در بار چهارم بیشتر شود. این تصور یا باور اشتباه، دقیقا در معاملهگری هم رخ میدهد و منجر به پافشاری تریدرها روی تصمیمات اشتباهشان میگردد.
تلهٔ لَنگر ذهنی
تریدری را فرض کنید که روی جفتارز EUR/USD و در نرخ ۱/۱۹۵۰ وارد معاملهٔ خرید میشود. انتظار او صعود بازار و سودآوری معاملهاش است. اما از بدِ روزگار بازار شروع به افت میکند و قیمت پایینتر میرود. حالا تریدر مورد نظر با خودش فکر میکند که باید قیمت به همانجایی که بود برگردد تا من بدون ضرر این معامله را ببندم. یعنی ذهن و مبنای تصمیمگیری او به لنگر قیمت ۱/۱۹۵۰ گیر کرده و در تصورش اتفاقات آینده را حول این عدد پیشبینی میکند. این درحالیست که بازار همیشه کار خودش را میکند و هیچ اهمیتی ندارد که ذهن ما روی کدام عدد گیر کرده باشد!
تلهٔ تأیید و پافشاری
هدفمندی و واقعبینی یکی از آن نکاتیست که روانشناسی ترید به طور واضح بر آن تأکید میکند و معاملهگران باید در هر حالتی آنرا حفظ کنند. یکی از اشتباهات رایج تریدرها اینست که وقتی یکی از معاملاتشان وارد ضرر میشود و حساب و کتابشان درست در نمیآید، به جای پذیرش واقعیت، به دنبال تأیید درستی محاسباتشان میگردند. درست مثل اینکه حق با آنهاست و این بازار است که دارد در جهت اشتباه حرکت میکند!
تلهٔ منفیبافی
هوشیاری و تحلیل و موشکافی، لازمهٔ یک تریدر حرفهای و موفق است. اما برخی از تریدرها بعد از مدتی بازدهی منفی و نرسیدن به اهداف مطلوب، دچار منفیبافی میشوند و همیشه انتظار نتایج نامطلوب دارند. این باعث میشود که ریسکپذیری تریدر از حد استاندارد پایینتر رود و نتواند از فرصتهای خوب و سودآور، آنطور که باید استفاده کند.
۴ عادت طلایی برای تریدرهای موفق!
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، هیچ راز عجیب و غریبی برای تریدرهای موفق وجود ندارد. آنها صرفا اصول روانشناسی معاملهگری را رعایت میکنند و عادات و روتینهای مشخصی در پیش میگیرند. تریدرهای حرفهای:
۱) یک برنامهریزی و استراتژی معاملاتی مشخص دارند و با تعهد و سختگیری کامل آنرا دنبال میکنند. سیستمی که لزوما قرار نیست همیشه و در همهٔ مواقع سودآور باشد. اما لااقل ریسک معاملات را به حداقل میرساند.
۲) موفقیت در بازارهای مالی بدون مدیریت ریسک عملاً محال است. تریدرهای حرفهای فقط معاملاتی میکنند که اندوختهٔ حسابشان تحمل ضرر آنرا داشته باشد. مثلا معاملهگران فارکس سعی میکنند حد ضرر (Stop Loss) هر ترید را چیزی در حدود ۲ تا ۵ درصد (این رقم دلبخواه و فقط برای مثال است) از کل سرمایه تعیین کنند.
۳) یک تریدر حرفهای با ریسک هر معاملهای که باز میکند کنار میآید. یعنی جوری ترید میکند که نسبت ریسک به سود متناسبی داشته باشد. نسبتی که از آن تحت عنوان ریسک به پاداش هم یاد میکنیم. مثلاً تریدر X در معاملاتی وارد میشود که نسبت ریسک به پاداش آنها ۱ به ۵ باشد. یعنی اگر حد ضرر معامله را روی ۱۰ دلار بسته باشیم، پتانسیل سود آن، باید دست کم به ۵۰ دلار برسد. یا تریدر Y این نسبت را ۱ به ۳ میبندد. بدین ترتیب ۳ ترید ناموفق که حد ضررش را لمس میکند و با ضرر بسته میشود، با یک ترید موفق جبران خواهد شد.
۴) یک تریدر حرفهای و موفق بهخوبی میداند که سرمایهگذاری در بازارهای مالی یک بازی بلندمدت و زمانبر است. بنابراین خودش را درگیر سود و زیان یک معاملهٔ خاص نمیکند و روی عملکرد کلی و بهبود استراتژی معاملاتیاش تمرکز دارد.
جمعبندی
مسیر معاملهگری در بازارهای مالی، مسیری هیجانانگیز و در عین حال پرفراز و نشیب است. این وسط اصول روانشناسی معاملهگری، حکم فانوس راه را برای تریدرهای تازهکار داشته و بازدهیشان را زمین تا آسمان تغییر میدهد. فراموش نکنیم که بازارهای مالی با تمام جذابیت و پتانسیلهای درآمدزایی، خطرات زیادی دارند و نیازمند به اطلاعات کافی، تمرین و مطالعهٔ مداوم و آموزش حرفهای هستند. آکادمی بیتکورس تلاش دارد با محصولات آموزشی، دورههای آنلاین و وبینارهای تخصصی بخشی از این نیاز را برطرف کرده و سرمایهگذاران و علاقمندان به بازارهای مالی را در این مسیر همراهی کند.